معنی فشار به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Coercion, Compulsion, Demand, Depression, Hustle, Impression, Press, Pressure, Push, Squeeze, Strain, Stress, Tax, Tension, Tug, Wring

فارسی به ترکی

basınç

فارسی به عربی

اجهاد، تاثیر، تاکید، توتر، حمل، دفع، زحام، صحافه، ضغط، ظلم، عثره، وطاه

فارسی به ایتالیایی

pressione

spinta

oppressione

فارسی به آلمانی

Anspannen, Anspannung (f), Belastung (f), Dehnen, Dehnung (f), Drücken, Hineinzwängen, Last [noun], Quetschen, Presse (f), Pressen, Surren

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر