معنی فرز به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Agile, Briskly, Brisk, Round, Light, Light-Footed, Nimble, Ready, Sharp, Snappy, Speedy, Tripping

فارسی به عربی

بسرعه، سریع، سمامه

فارسی به آلمانی

Lebhaft, Rasch, Regsam, Schnell

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر