معنی عمل‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Act, Action, Activity, Age _, Agency, Al _, Ate, Ation _, Business, Deed, Doing, Ence _, Enterprise, Function, Handiwork, Ion_, Ism _, Ment _, Move, Office, Operation, Opus, Osis _, Play, Practice, Proceeding, Stroke, Turn, Work, Working, Y

فارسی به ترکی

amel

فارسی به عربی

خط العرض، دعابه، عمل، عملیه، قضیه، ماثره

فارسی به ایتالیایی

gesto

atto

فارسی به آلمانی

Arbeit, Arbeitsgang (m), Ausgabe (f), Ausgang (m), Ausgeben, Ausstellen, Bedienung (f), Operation (f), Problem (n), Wirkung (f)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر