معنی عامل به انگلیسی و سایر زبان ها
فارسی به انگلیسی
Actor, Agent, Consideration, Dealer, Element, Enforcer, Factor, Ingredient, Instrumentality, Intermediary, Ment _, Monger, Operator, Responsible, Ure _
فارسی به ترکی
etken, faktör, âmil
فارسی به عربی
عنصر، لسان الحال، مشارک، وکیل
فارسی به آلمانی
Agent
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.