معنی تصفیه‌ کردن‌ به انگلیسی و سایر زبان ها

فارسی به انگلیسی

Filter, Purge, Purify, Refine, Sublimate, Test

فارسی به عربی

اتفاقیه، ادر، اسس، اسکن، مقعد، نق

فارسی به ایتالیایی

depurare

purificare

فارسی به آلمانی

Aufbauen, Begründen, Beherbergen, Einrichten, Uebereinstimmung, Unterbringen, Verwalten [verb]

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر