تحمل کردن به انگلیسی و سایر زبان ها
فارسی به انگلیسی
Abide, Bear, Bide, Brook, Carry, Countenance, Endure, Experience, Lead, Lump, Receive, Stand, Stomach, Suffer, Sustain, Swallow, Take, Tolerate, Weather, Withstand
فارسی به ترکی
katlanmak
فارسی به عربی
ابق، تجربه، تحمل (فعل ماض)، دب، دعم، عان، عصا، معده، موقف
فارسی به ایتالیایی
sopportare
subire
tollerare
فارسی به آلمانی
Andauern, Ausstehen, Bude (f), Gestell (n), Leiden, Stehen, Tragen, Widerstehen [verb], Magen (m)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.