ترجمه کودک به آلمانی

کودک

کودک

  • Baby (n), Baby, Hu.bsches fra.ulein [noun], Kind (mundartlich) [noun], Kind (n), Kind (n), Kleines kind, Kleinkind (n) [noun], #NAME?, Säugling (m)

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
امتیاز شما به نتایج جستجوی کودک در سایت جدول یاب:
معنی این واژه در بانک های دیگر
  • کودک (فرهنگ معین): (دَ) [په.] (ص.) طفل، خردسال.
  • کودک‌ (فارسی به انگلیسی): Babe, Baby, Child, Infant, Tad, Tot, Young, Youngster
  • کودک (لغت نامه دهخدا): کودک. [دَ] (ص) کوچک. صغیر. (فرهنگ فارسی معین). پهلوی، کوتک بمعنی صغیر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). صورت دیگر آن کوچک است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کوچک شود. || (اِ) طفل و بچه خواه پسر باشد و یا دختر. (ناظم الاطباء). فرزندی که به حد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر). طفل. ج، کودکان. (فرهنگ فارسی معین). ولید. صبی. (تر ...ادامه مطلب...
  • کودک (فارسی به عربی): رضیع، طفل، طفل رضیع، فتاه جمیله
  • کودک (فرهنگ عمید): بچه، پسر یا دختر خردسال،
  • کودک‬ (فارسی به ترکی): çocuk
  • کودک (حل جدول): طفل، نوباوه، بچه
  • کودک (مترادف و متضاد زبان فارسی): بچه، جوان، خردسال، رود، صبی، طفل، نوباوه، نوباوه، نوجوان
  • کودک (واژه پیشنهادی): ولید
  • کودک (فرهنگ فارسی هوشیار): صغیر، کوچک، طفل و بچه ‎ (صفت) کوچک صغیر، (اسم) فرزندی که بحد بلوغ نرسیده (پسر یا دختر) طفل جمع: کودکان: و زنان و کودکان را اسیر گردانیدند. یا کودک غازی. پسر بازیکن که پیش آهنگ دیگران بود و پیش از آنان از چنبر بگذرد: باد چالاک در رسن بازی سر تو همچو کودک غازی. (کمال اسماعیل)، جوان: بازرگانی که زن نیکو و کودک گزیند و عمر ...ادامه مطلب...