معنی یک جایی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

یک جایی. [ی َ / ی ِ] (ق مرکب) یک جا. کلاً. تماماً. همه را با هم. (یادداشت مؤلف).
- یک جایی خریدن، یک جا و تمام و کلی خریدن چیزی: آذوقه ٔ سال را یک جایی می خرند. (یادداشت مؤلف).

گویش مازندرانی

شریکی، تمام، همه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر