معنی یوزپلنگ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

یوزپلنگ. [پ َ ل َ] (اِ مرکب) قسمی از یوز که پدر یا مادر وی پلنگ باشد. (ناظم الاطباء). یوز. قسمی از درندگان. (یادداشت مؤلف): ارقط؛ یوزپلنگ پیسه. (منتهی الارب). و رجوع به یوز شود.

فرهنگ معین

(پَ لَ) (اِمر.) پستانداری از راسته گوشتخواران و از تیره گربه ها که دارای اندامی کشیده و بلند است. و به همین جهت می تواند به سرعت بدود. جثه این حیوان کمی از پلنگ کوچکتر است ولی ارتفاع آن به مناسبت درازی دست و پاهایش از پلنگ بیشتر است.

فرهنگ عمید

پستانداری درنده و گوشت‌خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک‌تر از آن که بر روی پوست خود خال‌های فراوان دارد،

حل جدول

اثری از یوسپ دولامپه دوزا

چیتا، فهد

فهد

چیتا

نمر

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) پستانداری از راسته گوشتخواران و از تیره گربه ها که دارای اندامهای کشیده و بلندی است وبهمین جهت میتواند بسرعت بدود. رنگ زمینه بدنش حنایی رنگ است که مانند پلنگ دارای لکه ها ونقاط تیره ای نیزمیباشد و صورتش دارای موهای انبوهی است ساختمان بدن یوزپنلگ حد فاصل بین ساختمان بدن گربه ها و سگ ها است پنجه هایش مانند گربه به ناخن های تیزی ختم میشود ء ولی برخلاف گربه در موقع استراحت و یا راه رفتن ناخن ها جمع و مخفی نمیشوند بلکه همیشه ظاهرند. این حیوان درتمام آسیا (منجمله درایران) وآفریقا منتشراست. یوزپلنگ بزودی اهلی میشودوباانسان انس میگیرد بهمی جهت سابقا آنرا جهت شکار آهو وگوزن تربیت میکردند جثه این حیوان کمی ازپلنگ کوچکتراست ولی ارتفاع آن بمناسبت درازی دست وپایشازپلنگ بیشتراست، یوز.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری