معنی یغما زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

یغما زدن. [ی َ زَ دَ] (مص مرکب) یغما کردن. (ناظم الاطباء). غارت کردن: چون به خروارهای سیب رسیدند درافتادند و پاک یغما زدند. (سیاستنامه).
ایا ستاره ٔ خوبان خلخ و یغما
به دلبری دل ما راهمی زنی یغما.
امیرمعزی.
از خانیان گروهی کز خطشدند بیرون
جنگ آوران یغما جانْشان زدند یغما.
امیرمعزی.
ورجوع به یغما کردن شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

تاراج کردن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر