معنی یخ مهری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
یخ مهری. [ی َ م ِ] (حامص مرکب) سردمهری. بی مهری. نامهربانی:
شب آمد برف می ریزد چو سیماب
ز یخ مهری چو آتش روی برتاب.
نظامی.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.