معنی یاسمین عارض در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

یاسمین عارض. [س َ رِ] (ص مرکب) آن که عارض وی چون یاسمین سفید است:
ز دست دلبر گلرخ دلارایی پریچهره
عیاری یاسمین عارض نگاری مشتری سیما.
مسعودسعد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر