معنی یادداشت در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

یادداشت. (مص مرکب مرخم، اِ مص مرکب) در حافظه نگاه داشتن و به خاطر آوردن. یاد کردن: این بنده را یادداشتی به خیر فرمایند. احمد بیستون (مقدمه ٔ کلیات سعدی). || اسم از یادداشتن. تعلیق. موضوع و نکته ٔ مهمی را در دفتر یا ورقه ای برای به یاد آوردن ثبت کردن. نکات مهم و مشخصات موضوعی را به طور زبده و خلاصه نوشتن یا آنها را برای به یاد آوردن ثبت کردن: یادداشتهای قزوینی.
- یادداشت پرداخت، رسید پرداخت، یادداشتی است که در هنگام پرداخت پولی از طرف بانک برای مشتری فرستاده شود. (فرهنگستان).
|| دفتر که برای ثبت تعلیقه هاست. دفتر یا اوراقی بهم بسته نوشتن موضوعات فوری و لازم را. || عریضه و هر نوشته ای که برای یادآوری داده شود. (آنندراج). || در تداول امور سیاسی نامه ٔگله آمیزی است که وزارت خارجه ٔ دولتی بعنوان دولت دیگر می فرستد و در آن از مسائل مربوط به نقض عهد و مودت نامه یا اقدامات مخالف روابط دوستانه و غیره گفتگوو شکایت می کند. || یکی از اصول هشتگانه ٔ فرقه ٔ نقشبندیه و آن عبارت است از دوام آگاهی به حق بر سبیل ذوق. و بعضی گفته اند حضور بی غیبت است و برخی گفته اند مشاهده (= استیلاء شهود حق بر دل) بتوسط حسب ذاتی عبارت از حصول یادداشت است. (از رشحات عین الحیات).

فرهنگ معین

آن چه در یاد می ماند، هر علامت و نشانی که برای یادآوری قرار می دهند، دفترچه یا کاغذی که مطلبی را در آن می نویسند تا فراموش نشود، نامه کوتاه. [خوانش: (اِ.)]

فرهنگ عمید

هرعلامت و نشانی که برای یادآوری قرار بدهند،
ورق کاغذ یا دفترچه‌ای که مطلبی را در آن بنویسند که فراموش نشود،
نقد یا شرحی کوتاه بر حاشیۀ مطلبی،
* یادداشت برداشتن: (مصدر لازم) = * یادداشت کردن
* یادداشت کردن: (مصدر متعدی) موضوعی را در کاغذی یا در دفترچۀ خود برای یادآوری نوشتن،
* یادداشت نمودن: (مصدر متعدی) = * یادداشت کردن

حل جدول

نت

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (اسم) دسته کاغذ که اوراق آن از ته بیکدیگر چسبیده بود و مطالبی را در آن نویسند تا فراموش نشود، آنچه از وقایع و حوادث روزانه یا نکات بر ورقه ای یا دفتری نویسند که هنگام لزوم بدان رجوع کنند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر