معنی گیسکان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گیسکان. (اِخ) نام یکی از دهستان های یازده گانه ٔ بخش برازجان از شهرستان بوشهر است. حدود مشخصات آن به قرار زیر میباشد: از شمال، ارتفاعات مله خشتی و جمیله. از خاور، کوه بزپر و سرمشهد. از باختر دهستان حومه ٔ برازجان. از جنوب ارتفاعات هفت مله و دهستان سمل است. محلی کوهستانی است. این دهستان تقریباً در شمال خاور بخش واقع گردیده و هوای آن گرم و نسبتاً ملایم است. آب مشروب و زراعتی آن از چشمه سارها و چاه تأمین میشود.محصولات آن عبارتند از: غلات، خرما، مرکبات و بادام وشغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی آنان قالی و گلیم بافی است. این دهستان از 7 آبادی تشکیل شده و مرکز دهستان قریه ٔ باغ تاج است. و جمعیت آن در حدود 1500 تن می باشد. قراء مهم آن عبارتند از: نارستان، رودفاریاب و چم غاری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

گیسکان. (اِخ) یکی از دهستانهای بخش بافت شهرستان سیرجان است. این دهستان در شمال بافت واقع و حدود آن به شرح زیر است: از شمال، به دهستان قلعه عسکر از خاور، به دهستان رابر و کوه شا، از جنوب، به دهستان حومه ٔ بافت، از باختر، به دهستان گوغر. دهستان مزبور در دامنه ٔ کوهستان شاه واقع و هوای آن سردسیر است. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت وگله داری است. از 22 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1700 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر