معنی گیرودار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

فرهنگ معین

(رُ) (اِ.) بحبوحه، هنگامه.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بحبوحه، حیص‌وبیص، گیراگیر، هنگامه، پیکار، جدال

فرهنگ فارسی هوشیار

اخذ و ضبط، شور و غوغای آنها

پیشنهادات کاربران

حین

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر