معنی گیج کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گیج کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) حیران و مبهوت کردن. || در اثر خوردن و یا آشامیدن و یا بوییدن چیزی مدهوش و بی هوش گشتن: عطر این گلها مرا گیج کرده.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) حیران کردن، سلب ادراک کردن بی هوش کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر