معنی گیج شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گیج شدن. [ش ُ دَ] (مص مرکب) دست و پا گم کردن. حیران شدن. خود را گم کردن:
گیج شده ست این سر من این سر سرگشته ٔ من
تا که ندانم پسرا که پسرم یا پدرم.
مولوی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) حیران شدن سرگشته گردیدن دست و پای خود را گم کردن، حواس خود را از دست دادنبی هوش شدن: بر اثر استشمام آن گیاه گیچ شد.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.