معنی گیتی شناس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گیتی شناس. [ش ِ] (نف مرکب) شناسنده ٔ عالم. شناسنده ٔ گیتی. مجرب. دنیادیده:
مرا از تو آنگاه بودی سپاس
ترا خواندمی شاه گیتی شناس.
فردوسی.
مگر نشنیدی از گیتی شناسان
که باشد بر نظاره جنگ آسان.
(ویس و رامین).
|| بمجاز، جغرافی دان:
نخستین طرازی که بست از قیاس
کتابی است کان هست گیتی شناس.
نظامی.

فرهنگ عمید

آن‌که همۀ جهان را بشناسد، شناسندۀ جهان،
جهان‌دیده، مجرب

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر