معنی گوییا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گوییا. (ق) منقول از فعل به معنی گویا. به معنی گویا باشد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 315) (آنندراج). و بیشتر برای تشبیه استعمال میشود. (غیاث اللغات). گوئی. گویی. گویا. گوئیا. پنداری. مانا.بمانا. گمان بری. ظاهراً. مثل اینکه. مانند اینکه.

فرهنگ عمید

پنداری، مانند این‌که، شاید. δ گاهی الفی در آخر گویی می‌آورند که شاید برای وزن شعر بوده: گوییا باور نمی‌دارند روز داوری / کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند (حافظ: ۴۰۴)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

انگار، پنداری، پنداری، ظاهراً، گویا

فرهنگ فارسی هوشیار

قید شک و تردید و ظن گویی پنداری: به پیش رفعت تو چرخ گوییا پست است بجای دانش تو عقل گوییا شیداست. (انوری)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر