معنی گویش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گویش. [ی ِ] (اِمص) اسم مصدر از گفتن. در فرهنگ دساتیر (صص 264-265) به معنی تکلم کردن و سخن گفتن آمده است. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). مکالمه. گفتگو. گفتار. || مقاله. (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ مقاله. (برهان).

گویش. [گ َ] (اِ) گویشه. گویس. گویسه. (برهان). گودوش. گودوشه. گاودوش.گاودوشه. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). به معنی گویس است که ظرف و انای دوغ و ماست باشد. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ سروری) (آنندراج) (فرهنگ نظام).

فرهنگ معین

(یِ) (اِمص.) گفتن، گفتار.

فرهنگ عمید

(زبان‌شناسی) لهجۀ خاصی از یک زبان،
گفتن،
(اسم) [قدیمی] گفتار، کلام، سخن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

لهجه

فرهنگ فارسی هوشیار

کلام، سخن

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر