معنی گوشه دار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گوشه دار. [ش َ / ش ِ] (نف مرکب) زاویه دار. (ناظم الاطباء). که گوشه دارد. که دارای گوشه است. || کنایه آمیز. طعن آمیز. آمیخته به طعن و کنایه: حرفهای گوشه دار. || گوشه نشین. منزوی. مقیم کنج عزلت:
که از گوشه داران در این گوشه کیست
که بر ماتم آرزوها گریست.
نظامی (شرفنامه ص 318).
سخن همراه با طعنه و کنایه، زاویه دار. [خوانش: (~.) (ص مر.)]
آنچه گوشه یا زاویه دارد،
[عامیانه، مجاز] سخن آمیخته به طعنه،
[قدیمی، مجاز] گوشهنشین: که از گوشهداران در این گوشه کیست / که بر ماتم آرزوها گریست (نظامی۵: ۹۰۱)،
(صفت) آنچه دارای گوشه است زاویه دار، آمیخته بطعن و طنز کنایه آمیز، گوشه نشین منزوی: که از گوشه داران درین گوشه کیست ک که بر ماتم آرزو ها گریست ک (شرفنامه نظامی)