معنی گهزن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گهزن.[گ َ زَ] (اِ) یکی از افزار کفش دوزی است. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ سروری) (ناظم الاطباء):
گمان برم [که] به زراقی و به حیله گری
ز کلک و گهزن و سنگ تراش و نشکرده
تراش کرده بوی آرزوی زرد و هزار
درست و نیمه برون از قراضه و خرده.
سوزنی.

فرهنگ عمید

گزن

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) یکی از افزار کفش دوزی است: گمان برم (که) به زراقی و بحیله گری ز کلک و گهزن و سنگ تراش و نشکرده. تراش کرده بوی آرزوی زرد و هزار درست و نیمه برون از قراضه و خرده. (سوزنی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر