معنی گهربار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گهربار. [گ ُ هََ] (نف مرکب) مخفف گوهربار. || مجازاً گریان:
کنونم می جهد چشم گهربار
چه خواهم دید بسم اﷲ دگر بار.
نظامی.
عاشقان زمره ٔ ارباب امانت باشند
لاجرم چشم گهربار همان است که بود.
حافظ.
|| کنایه از فصیح و رسا و بلیغ باشد:
لفظ گهربار او غیرت ابر بهار
دست زرافشان او طعنه ٔ باد خزان.
خاقانی.
رجوع به کلمه ٔ گوهربار شود.

حل جدول

کنایه از ارزنده

مترادف و متضاد زبان فارسی

گوهربار، گهرافشان، گهرپاش، گهرریز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر