معنی گنگر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گنگر. [گ َ گ َ] (اِخ) دهی است از دهستان توابع کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر که در 6000 گزی جنوب باختری کجور واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 150 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی تأمین میشود. محصول آن غلات، ارزن و شغل اهالی زراعت است. عده ای زمستان به حدود قشلاق کجور به کارگری میروند و شغل اکثر آنها حفر چاه و مکاری است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). یکی از دهات کجور مازندران است. (مازندران و استرآباد رابینو ص 108 و ترجمه ٔ همان کتاب ص 146).

گویش مازندرانی

از توابع منطقه ی کجور

گنه گنه، دانه ی درخت اکالیپتوس که در گذشته از آن قرص تب...

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر