معنی گندمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گندمی. [گ َ دُ] (ص نسبی) گندمین. رجوع به همین کلمه شود.
به رنگ گندم،
نانی که از آرد گندم تهیه میشود،
(صفت) منسوب به گندم. آنچه با گندم تهیه کنند: نان گندمی، (اسم) نوعی قلم مو که نوک آن پر مایه و پرپشت است و مینیاتور ساز های ایرانی آنرا بکار میبرند. این نوع قلم مو را برای صورت سازی و قلم گیریهای نازک و کلفت استعمال کنند مقابل نیزه یی. یا گندمیان. (جمع گندمی) تیره گندمیان یا غلات از بزرگترین تیره های نباتات تک لپه است و شماره جنسهای آن متجاوز از 3500 میباشد. غلات مختلف مانند گندم و جو و برنج و همه رستنیهایی که معمولا آنها را علف میگویند و در چمن زار ها بحالت طبیعی میرویند ازین تیره محسوب میشوند و در تمام مناطق سطح زمین میتوان آنها را یافت. گندم نمونه کاملی است ازین تیره.