معنی گنجینه ساختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گنجینه ساختن. [گ َ ن َ / ن ِ ت َ] (مص مرکب) گنجینه نهادن. توده کردن. انبار کردن. انباشتن: تقلیف، خرما که خسته دورکرده در مشک و آوند درکرده گنجینه سازند. کنبه فی جرابه کنباً؛ گنجینه ساخت آن را در انبان خود. (منتهی الارب).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) گنجینه نهادن. ‎، انباشتن توده کردن.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر