معنی گنجشک روزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گنجشک روزی. [گ ُ ج ِ] (ص مرکب، اِ مرکب) لب روزی. تنگ روزی. کردی خوردی. کم روزی.

فرهنگ معین

(~.) (ص.) کنایه از شخص بینوا، کم درآمد یا بی نصیب از نعمت های مادی.

فرهنگ عمید

آن‌که رزق و روزی اندک داشته باشد، تنگ‌روزی،

فرهنگ فارسی هوشیار

آنکه در معاشش وسعی نباشد تنگ روزی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر