معنی گنبد کبود در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گنبد کبود. [گُم ْ ب َ دِ ک َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از آسمان است.

گنبد کبود. [گُم ْ ب َ دِ ک َ] (اِخ) دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند که در 2000گزی باختر شهر نهاوند و 4000گزی جنوب خاوری مارسی بان واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 500 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

گنبد کبود. [گُم ْ ب َ دِ ک َ] (اِخ) برجی است [در آمل] داری گنبدی مخروب که سابقاً با کاشیهای آبی مفروش بوده و این نام نیز به همان جهت است. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 63 شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر