معنی گم بوده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گم بوده. [گ ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) گم شده. از دست داده شده:
که بیژن بجایست خرسند باش
بر امید گم بوده فرزند باش.
فردوسی.
همه درددل پیش دستان بخواند
غم پور گم بوده با او براند.
فردوسی.
|| سرگردان. متحیر:
مرا در دین نپندارد کسی حیران و گم بوده
جز آن حیران که حیرانی دگر کرده ست حیرانش.
ناصرخسرو (دیوان چ مینوی ص 234).
|| طی شده. سپری شده. بسختی گذشته چنانکه در شمار نیاید:
گر بهین عمر من آمیزش شروان گم کرد
عمر گم بوده ٔ شروان به خراسان یابم.
خاقانی.
- گم بوده بخت، بدبخت. تیره روز:
ببخشود و بخشایش آورد سخت
ز درد و غم دخت گم بوده بخت.
فردوسی.
دل طوس بخشایش آورد سخت
بر آن نام بردار گم بوده بخت.
فردوسی.
- گم بوده نام، غیر معروف. گمنام:
چنین گفت جاماسب گم بوده نام
که هرگز به گیتی مبیناد کام.
فردوسی.

فرهنگ فارسی هوشیار

گمشده، از دست داده شده

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر