معنی گل کامه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) دردی که پس از کشیدن گلاب بجای ماند و بکار رنگ کردن پارچه آید: زلف و رخ او دیده بهم گفت نصیرا از عنبر و گل ساخته گلکامه خورشید. (ابو نصر نصیرای بدخشانی)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.