گلچهره در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گلچهره. [گ ُ چ ِ رَ / رِ] (اِخ) نام معشوقه ٔشخصی است که اورنگ نام داشته. (برهان):
رخ گلچهره چون گلبرگ بشکفت
زمین بوسید وخدمت کرد و خوش خفت.
نظامی.
ورجوع به گلچهر شود. || (ص مرکب) ظریف. لطیف. نازک:
غلامان گلچهره ٔ دلربای
کمر بر کمر گرد تختش بپای.
نظامی.
و رجوع به گلچهر شود.
حل جدول
فیلمی از وحید موسائیان
فیلمی با بازی هدایت هاشمی
مترادف و متضاد زبان فارسی
گلچهر، گلخد، گلرخ، گلرخسار، گلرو، گلعذار، لالهرخ، لالهرخسار، لالهرو، لالهعذار،
(متضاد) زردچهره، زردرو
فرهنگ فارسی هوشیار
آنکه چهره اش در لطافت و طراوت بگل ماند: غلامان گلچهره دلربای کمر بر کمر گرد تختش بپای. (نظامی)
فرهنگ پهلوی
زیبا، دارای چهرهای چون گل
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.