معنی گلوبنده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گلوبنده. [گ ُ / گ َ ب َ دَ / دِ] (ص مرکب) تابع حلق وشکم و مرد بسیارخوار. (انجمن آرا). شکمباره. شکم خواره. آنکه بنده ٔ شکم خود باشد. طبل خواره:
ممانید بر کهتران کار خوار
گلوبندگان رابگیرید بار.
اسدی.
هر بنده ای که او را بخرند و بفروشند آزادتر ازآن کس دان که گلوبنده بود... و گلوبنده همیشه بنده بود. (از قابوسنامه).

فرهنگ عمید

پرخور، شکم‌پرست، بسیارخوار،

فرهنگ فارسی هوشیار

کسی که تابع حلق و شکم خود باشد بسیارخوار شکمخواره.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر