معنی گلوبر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گلوبر. [گ ُ / گ َ ب ُ] (نف مرکب) برنده ٔ گلو. گلوبرنده. در تداول عامه، سوزنده ٔ گلو.

گلوبر. [گ ِ ل ُ ب ِ] (اِخ) یوهان ردلف (1604- 1668 م.). طبیب و شیمی دان آلمانی. در کارلشتات (باویر) به جهان آمد، وی خاصیت طبی سولفات دو سود را کشف کرد که به نام نمک گلوبر خوانده شد.

فرهنگ عمید

آن‌که یا آنچه گلوی جانداری را ببرد، برندۀ گلو،

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه گلوی جانور یا انسانی را ببرد ذبح کننده: عقل جز راستگوی لمتر نیست حیله سازنده و گلوبر نیست. (سنائی)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر