معنی گشنسف در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گشنسف. [گ ُ ن َ] (اِخ) (آل یا خاندان...) همدوره ٔ اردشیر بابکان بوده و بر طبرستان و گیلان و رویان و دماوند حکومت داشت، اجداد او از زمان اسکندر کبیر (330 ق. م.) فرمانروایان ولایات مزبور بودند و حکومت در خاندان او باقی ماند تا در حدود سال 529 م. که کیوس فرزند قباد به حکومت مازندران فرستاده شد. (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 178).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.