معنی گشته شدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گشته شدن. [گ َت َ / ت ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) رو برتافتن:
از ایرانیان گر خرد گشته شد
فراوان از آزادگان کشته شد.
فردوسی.
چو بر دست آن بنده بر کشته شد
سربخت ایرانیان گشته شد.
فردوسی.
|| تغییر یافتن. تبدیل شدن: و اندرگشته شدن ناخنان نشان بیماری سل است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). || گردیدن. طی شدن:
دو هفته سپهر اندرین گشته شد
به فرجام چرم خر آغشته شد.
فردوسی.

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) رو بر تافتن زایل شدن: چو بر دست آن بنده بر کشته شد سر بخت ایرانیان گشته شد، تغیر یافتن تبدل یافتن، طی شدن سپری گشتن: دو هفته سپهر اندرین گشته شد بفرجام چرم خر آغشته شد.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر