معنی گشاده خد در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گشاده خد. [گ ُ دَ / دِ خ َدد / خ َ] (ص مرکب) فراخ رخساره: از این کشیده قدی، گشاده خدی، لاغرمیان. (سندبادنامه ص 237).

فرهنگ عمید

گشاده‌رخسار، گشاده‌رو، خوش‌رو،

فرهنگ فارسی هوشیار

فراخ رخساره گشاده روی دارای چهره ای فراخ فراخ رخساره: ازین کشیده قدی گشاده خدی لاغر میانی فربه سرینی غزال چشمی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر