معنی گزافه گو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گزافه گو. [گ ُ / گ ِ /گ َ ف َ / ف ِ] (نف مرکب) گزافه گوی. گزاف گو. گزاف گوی.بیهوده گو. عبث گو. پرحرف. پرچانه. پرگو:
نوش لب ز آن منش که خوی بود
زن بُد و زن، گزافه گوی بُوَد.
نظامی (هفت پیکر ص 109).

فرهنگ معین

(~.) (ص فا.) عبث گو، بیهوده گو، پرحرف.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر