معنی گریبان ریختن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گریبان ریختن. [گ ِ ت َ] (مص مرکب)... از چیزی، کنایه از درست کردن گریبان:
تا توانم گلفروش چاک رسوایی شدن
چون سحر بیدل زهر عضوم گریبان ریختند.
میرزا بیدل (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) گریبان ریختن از چیزی. درست کردن و تهیه گریبان.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر