گرمگه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گرمگه. [گ َ گ َه ْ] (اِ مرکب) مخفف گرمگاه:
چرخ از سموم گرمگه، زاده وبا هر چاشتگه
دفع وبا را جام شه یاقوت کردار آمده.
خاقانی (چ سجادی ص 291).
بس زار که بگذاشتیم روز
چون گرمگهش بود بامداد.
مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 99).
رجوع به گرمگاه شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) میان روز که هوا بنهایت گرمی است: گرمگاهی که چو دوزخ بدمد باد سموم تف با حورا چون نکهت حورا بیند. (خاقانی)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.