معنی گرمابه زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گرمابه زدن. [گ َ ب َ / ب ِزَ دَ] (مص مرکب) حمام رفتن. استحمام:
گرمابه زد و لباس پوشید
آرام گرفت و باده نوشید.
نظامی.
کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده
عرق و آب چکانش چو گلاب از رخ و موی.
اوحدی.
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) بحمام رفتن استحمام کردن: گرمابه زد و لباس پوشید آرام گرفت و باده نوشید. (نظامی)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.