معنی گرمابه بان در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گرمابه بان. [گ َ ب َ / ب ِ] (ص مرکب، اِ مرکب) حمامی. آنکه گرمابه را اداره کند.گرمابه دار. حمامچی: چون از در دررفتیم گرمابه بان و هر که آنجا بودند همه بر پای خاستند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو). رجوع به گرمابان و گرماوان شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) آنکه گرمابه را اداره کند حمامی: چون از در دررفتم گرمابه بان و هرکه آنجا بودند همه بر پای خاستند.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.