معنی گرفت و گیر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
گرفت و گیر.[گ ِ رِ ت ُ] (اِمص مرکب، از اتباع) مؤاخذه. بازپرسی: چون پارس بگشادند خود مدتی قتل و غارت و گرفت و گیر بود. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 170).
در ده و شهر جز نفیر نبود
سخنی جز گرفت و گیر نبود.
نظامی.
فرهنگ فارسی هوشیار
بازپرسی، مواخذه
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.