معنی گرسنه چشمی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گرسنه چشمی. [گ ُ رِ / رُ ن َ / ن ِ / گ ُ س َ / س ِ ن َ / ن ِ چ َ / چ َ] (حامص مرکب) حرص و گدایی. (آنندراج) (غیاث):
چون خوانچه کنی تا ز سر گرسنه چشمی
از خوانچه ٔ گردون نکنی زله گدایی.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 442).
فغان که کاسه ٔ زرین بی نیازی را
گرسنه چشمی ما کاسه ٔ گدایی کرد.
صائب.
رجوع به گرسنه چشم شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ حرص آزمند: چون خوانچه کنی تاز سر گرسنه چشمی از خوانچه گردون نکنی زله گدایی. (خاقانی)، بخل امساک، فقر گدایی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر