معنی گرد گرفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گرد گرفتن. [گ َ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) از چیزی گرد ستردن. پاک کردن گرد. زدودن گرد.

گرد گرفتن. [گ ِ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) گردکسی یا چیزی را گرفتن. اطراف و جوانب او را گرفتن. محاصره کردن. اِغتفاق. (از منتهی الارب):
گسست و به خاک اندر آمد سرش
سواران گرفتند گرد اندرش.
فردوسی.

فرهنگ معین

(مص م.) خاکروبی کردن، (مص ل.) خاک آلود شدن. [خوانش: (گَ. گِ رِ تَ)]

حل جدول

حف

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ (مصدر) پاک کردن گرد و غبار چیزی زدودن گرد، (مصدر) پوشیده شدن از گرد و غبار. (مصدر) گرد گرفتن کسی یا چیزی را.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر