معنی گرد برآمدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گرد برآمدن. [گ ِ ب َ م َ دَ] (مص مرکب) به تلاش و تفحص گرداگرد چیزی گردیدن. (آنندراج) (غیاث). طوف. طواف. (تاج المصادر بیهقی). جولان. جول. (منتهی الارب).
گرد برآمدن. [گ َ ب َ م َ دَ] (مص مرکب) گرد بلند شدن. غبار برآمدن. گردانگیخته شدن:
سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید
خاک وجود ما را گرداز عدم برآید.
سعدی (بدایع).
(مصدر) بلند شدن گرد و غبار: سر مست اگر درآیی عالم بهم برآید خاک وجود ما را گرد از عدم برآید. (بدایع سعدی) (مصدر) گرد چیزی گردیدن طوف.