گردک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(اِمصغ.) مصغر گرد به معنی خیمه کوچک، (اِ.) حجله عروس. [خوانش: (گِ دَ)]
فرهنگ عمید
[مصغرِ گِرد] = گِرد
حجلۀ عروس: ز گردکهای دورادور بسته / مه و خورشید چشم از نور بسته (نظامی۲: ۲۸۵)،
گویش مازندرانی
نام دهکده ای در کلارستاق واقع در چالوس
فرهنگ فارسی هوشیار
گرد (مدور) کوچک، (اسم) خرگاه مدور کوچک که خاص شاه و امیر باشد: دو گردک داشتی خسرو مهیا برآموده بگوهر چون ثریا. (نظامی)، حجله عروس: آمد از حمام در گردک فسوس پیش او بنشست دختر چون عروس. (مثنوی) یا شب گردک. شب زفاف، نانی که درون آنرا پر از حلوای قند و مغز بادام و پسته و غیره کنند و پزند کلنبه کلیچه.
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.