معنی گردن گرفتن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گردن گرفتن. [گ َ دَ گ ِ رِ ت َ] (مص مرکب) اذعان. اقرار. مقر آمدن. || متعهد شدن. بعهده گرفتن. تعهد کردن. پذیرفتن: خدا چنانکه داناست بر آنکه من آن را گردن گرفته ام و داناست برآنکه وفا خواهم کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317).

فرهنگ معین

اقرار کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن. [خوانش: (گَ دَ. گِ تَ) (مص م.)]

حل جدول

اقرار کردن، پذیرفتن

فرهنگ فارسی هوشیار

(مصدر) اقرار کردن مقر آمدن، بعهده گرفتن پذیرفتن: خدا چنانکه داناست برآنکه من آنرا گردن گرفته ام. . .

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر