معنی گردن افراز در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
گردن افراز. [گ َ دَ اَ] (نف مرکب) متکبر. خودپسند:
بازی کن و چابک و طرب ساز
مالیده سرین و گردن افراز.
نظامی.
|| گردنکش:
در این سودا که با شمشیر تیز است
صلاح گردن افرازان گریز است.
نظامی.
|| سربلند. نیرومند. قوی:
شبان آنچنان گردن افراز گشت
که آن پادشاهی بدو بازگشت.
نظامی.
متکبر، خودپسند، گردنکش، عاصی، نیرومند، قوی. [خوانش: (گَ دَ. اَ) (ص فا.)]
(صفت) متکبر خودپسند: بازی کن و چابک و طرب ساز مالیده سرین و گردن افراز. (نظامی)، سربلند مفتخر، گردنکش عاصی: درین سودا که با شمشیر تیز است صلاح گردن افرازان گریز است. (نظامی)، نیرومند قوی: شبان آن چنان گردن افراز گشت که آن پادشاهی بدو باز گشت. (نظامی)