معنی گردان سپهر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گردان سپهر. [گ َ س ِ پ ِ] (اِ مرکب) چرخ. فلک. آسمان. روزگار. سپهر گردنده:
چنین نیز یک سال با داد و مهر
همی گشت بی رنج گردان سپهر.
فردوسی.
به گردان سپهر اندر آری سرم
سپارم به تو دختر و افسرم.
فردوسی.
چنین است کردار گردان سپهر
نخواهد گشادن همی بر تو چهر.
نظامی.
زمین را به هر دم برآراست چهر
کمر بست گردش ز گردان سپهر.
نظامی.
به فرمان من نیست گردان سپهر
نه من داده ام گردش ماه و مهر.
نظامی.

فرهنگ عمید

سپهر گردنده، آسمانِ دوار،

فرهنگ فارسی هوشیار

فلک، چرخ، آسمان، روزگار

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر