معنی گذاشته در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

گذاشته. [گ ُ ت َ / ت ِ] (ن مف) صفت مفعولی از گذاشتن. رجوع به معانی گذاشتن شود: سائبه، گذاشته شده. مُسرَدَح، بر سر خود گذاشته. (منتهی الارب). متروک:
بسی قلعه ٔ نامور داشته
ز بیداد بدخواه بگذاشته.
نظامی.

فرهنگ معین

عبور داده، گذرانیده، عبور کرده، گذشته، سپری کرده، نهاده، قرار داده، جا داده، مقیم کرده، رها کرده، ترک کرده، عفو کرده، بخشوده. [خوانش: (گُ تِ یا تَ) (اِمف.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) نهاده قرار داده، جا داده مقیم کرده، واگذاشته تسلیم کرده، بجا گذاشته باقی گذاشته، ترک کرده رها کرده، اجازه داده رخصت داده، قرار داده سنت گذاشته، عفو کرده بخشوده.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر